کم نیستند مردانی که در گذر روزگار، پیش هیچ توانگری اظهار عجز نکرده و با اتکاء به دسترنج خویش به گنج قناعت و استغنا دست یافته اند.
به گزارش شمالغرب ؛ مشاهده پیرمرد زحمتکشی که شاید بیش از سن من و شما برای تامین معاش اهل و عیالش سنگینی بار روزگار را در خیابان ها تحمل کرده و خم به ابرو نمی آورد آدمی را بی اختیار به سرفرود آوردن در برابر عزت نفس و مناعت طبع آزادگان وادار می سازد.
احوالش را که می پرسی با لبخندی ملیح که هرگز بر چهره ثروتمندان یافت نمی شود می گوید: شکر٬ الحمداله
کفش هایش خسته اند اما با پاهای امیدوار همچنان به تلاش ادامه می دهد. شاید اگر فرزند خلفی عصای روزگار پیری اش می شد چین بر جبینش نمی افتاد اما عیالوار بودن نیز حتی در سالخوردگی، کمر همتش را خم نکرده است.
اگرچه قرص نان٬ بسیاری از ما را از تماشا به قرص ماه غافل کرده و حرص و ولع برای تملک دنیا، روزنه دلهایمان را تنگ تر نموده است اما مردان بلند همتی که شاید با آب و نان خالی سر به بالین می گذارند شامگاهان نیایش مهتاب را می شنوند و دلهایشان از ترنم حقیقت روشن است.
گرچه سطح بهره مندی از امکانات دنیوی با سطح تحصیلات٬درآمد و پایگاه اجتماعی افراد تناسب و ارتباط مستقیم دارد اما بسا کسا که بجای توکل به خدا و اتکا به عقل و بازوی خود٬ دل در گرو حمایت اغیار داده و برای حصول گنج وقار و شرف٬ رنج کارو زحمت را به جان نمی خرند.
در باب مناعت طبع نوشته اند که آدمی را کم توقع، بلند همت و توانگر می سازد و انسان های منیع الطبع به خاطر آنکه از مال دنیا اندوخته زیادی ندارند از غصه عالم فانی فارغ اند.
حقیقت این است که در گوشه استغنا عالمی نهفته و گوهری پنهان گشته که در هویدای حیات یافت نمی شود و در عالم درویشی گنجینه ای است که صدگنج قارون با آن برابری نکند و از این روست که حافظ بزرگ می فرماید:
درین بازار اگر سودی است با درویش خرسند است/خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی شکی نیست که در دنیای پر زرق و برق معاصر و در کارزار چشم و هم چشمی ها پشت پا زدن به مطامع دنیوی از صالحان و عارفان برآید که سیمرغ سا بر قاف استغنا اوج می گیرند و نیازی جز برای عرضه در ساحت بی نیاز ندارند اما در سطحی بسیار متنزل و در میان همهمه همین شهرها٬ انسان هایی که اژدهای حسد را در درون خود سرکوب کرده٬طمع را خوار ساخته اند و توکل بر خدا را با خود همراه نموده اند هنر زیستن با شرافت را به دیگران می آموزند.
عزت نفس در آموزه های آسمانی اسلام نیز بسیار سفارش شده و شایسته است مومن از خواهش بر خلق پرهیز کرده و عرض نیاز به درگاه بی نیاز آورد چراکه اجابت نیاز نزد مردم یاعث منت و رد آن مایه خفت شود در حالیکه روا شدن حاجت از سوی پروردگار مهربان ، رحمت و روانشدنش حکمت است.با کمرنگ شدن عزت نفس در جامعه، خودشیرینی و چاپلوسی ارزشمند می شود و رواج این عادات زشت و دون شان خلیفه الهی٬ آدمی را به پرتگاه تباهی رهنمون می سازد. سعدی شیرین کلام در توصیف کسی که نان بی منت حاصل می کند می سراید: به دست آهن تفته کردن خمیر/ به از دست بر سینه پیش امیر
نتیجه اخلاقی این مبحث این است که لقمه حلال بر آمده از دسترنج خود انسان بسی ارزشمند تر از گردن کج کردن در برابر دیگران است و با رواج فرهنگ عزت و مناعت نفس و قناعت به اندک٬ آتش حرص و ولع در دلها به خاموشی می گراید.
عیسی پاشاپور